خانم الف همکار من بود در اداره سابق ، هم سن مامانم تقریبا و با سابقه کار زیاد ...
یک بار که رفته بودم گزینش بهم گفتن ظاهرا شما مانتو و آستین و مقنعه تون رو باهم سِت میکنید ! گفتم خوب طبیعتا وقتی مانتوم سورمه ایه مقنعه ام قهوه ای نیست ! گفتند نه ! یکی از همکاراتون گفتن این کار به صورتیه که باعث جذابیت و جلب توجه دیگران و نقض هویت حجاب میشه ...
خوب ، اگر شما من رو دیده بودید میتونستید این رو به عنوان جک این ور اون ور تعریف کنید که گزینش به حجاب انار گیر داده ! من هم بعد از این که حسابی به این جک خندیدم یه سخنرانی غرا در باره نگاهم به حجاب به همراه یک سری راهکار در حد ملی ، استانی ، منطقه ای و اداره ای ارائه دادم .البته ته همه اینا هم به خانم گزینش یادآوری کردم چند ماه قبل ما همدیگه رو تصادفی تو یه پاساژ تو صادقیه دیدیم و شما که خودتون از پوشش من خارج از اداره شناخت دارید واقعا چرا ؟ هان ؟ چرا ؟
القصه ! نتیجه گزینش من که مثبت شد و تمام ...چند ماه بعد تو جمع همکارا خانم الف یه سوتی داد و من فهمیدم که اونی که اون گزارش رو برای من داده بود ایشون بوده . البته نه اون موقع نه بعدش چیزی نگفتم ، نه به خودش نه به بقیه همکارا .
امشب داشتم تو کانتکت های تلگرام تند تند دنبال یکی میگشتم یهو یه چهره آشنا دیدم برگشتم بالا ، پروفایلش رو باز کردم و چشمم به جمال خانم الف بدون حجاب روشن شد و متوجه شدم که به سلامتی بازنشسته شدند و دیگه نبازی به ماسک ندارن !
پ.ن. طرح توانمند. سازی. زنان. روستایی* خریداریم !