چند خموش میکنم سوی سکوت می روم
هوش مرا به رغم من ناطق راز میکنی ...
هی میخونمش ، هی احساس میکنم دلم کِش میاد .اگه زبونم فارسی نبود ،همچین لذتی رو میتونستم تجربه کنم ؟
خدایا ! الکی گیر دادم به کلاغه ... من استرس دارم ...میشه بلا رو از خوزستان برگردونی ؟
اگه این توییت هایی که از اوضاع سیل زده بودن الکی باشه ،من واقعا نمیبخشمشون ...از استرس تهوع گرفتم.
خدایا ! به خیر بگذرون ...
به کلاغی که از ساعت سه و نیم صبح داره قار قار میکنه چی باید گفت ؟ خروسی مگه عزیزم !؟
من سفر نمی خوام لطفا کاری کن که هجرت کنم ...ای همراه تنهاها...
+اینقدر دوستت دارم که میخوام برات بمیرم ...برای خودِخودت ...میزاری ؟
مولانا از حجره شمس خارج شد .صحابه پرسیدند او را چگونه یافتی ؟ پاسخ داد :او منِ آزاد است و من اویِ در بند ...
جای فکر داره ...زیااااد
یک قدم بر خویشتن نه
وان دگر در کوی دوست ...